ابوهارون یکی از دوستان عراقی است که چند سال پیش در عراق در موزه حرم امام حسین علیه السلام باهم آشنا شدیم. آن روز من در موزه حرم مهمان سید علاء ضیاءالدین مدیر موزه حرم اباعبدالله علیه السلام بودم. سید ضیاء گفت حیف شد دیر آمدی، گفتم چرا؟ گفت همین الان یکی از دوستان ساکن بلژیک اینجا بود که یک جوان بلژیکی الأصل را با خود به حرم آورده بود که این جوان به تازگی مسلمان و شیعه شده. گفتم: واقعا؟ چطور؟؟ گفت: مادر بزرگ این جوان سالها پیش در یک حراجی در بلژیک، یک تابلوی نقاشی از صورت منسوب به امیرالمومنین علیه السلام خریده در حالی که اصلا نمی دانسته این تابلو چیست و صورت چه کسیست فقط از نقاشی خوشش آمده و خریده و تابلو را در خانه نصب کرده و الان پس از سالها این جوان که نوه آن پیرزن بوده، خود به خود شیعه شده!!!
مشتاق شدم که آن جوان را ببینم، به سید گفتم تماس بگیر هر طور شده او را بیاورند، با دوستش ابوهارون تماس گرفت و نیم ساعت بعد هر دو باهم به موزه حرم آمدند و در آنجا بود که من هم با ابوهارون و هم با آن جوان بلژیکی آشنا شدم.
وقتی که می خواستم به بلژیک بروم از ابوهارون پرسیدم که چه شهری هستی؟ گفت: انتورپ و اتفاقا سید علاء هم تا چند روز دیگر به اینجا می آید.
از هلند عازم بلژیک شدم و طبیعتا یکی از ایستگاه های ما شهر انتورپ بود.
انتورب اولین شهر بلژیک از طرف هلند است.
وقتی که به در و دیوار شهر نگاه می کنی فکر میکنی در یکی از کشورهای عربی خلیج هستی و هیچ شباهتی به یک شهر اروپایی ندارد.
اکثر تابلوهای مغازه ها به زبان عربی نوشته شده اند و مردمی که راه می روند غالبا با روسری و مانتوهای عربی، بیشترین صدایی هم از همهمه مردم شنیده می شود، صداهایی به زبان عربی هستند.
آن طور که دوستان عراقی ساکن بروکسل به من گفتند، آنتورپ تقریبا تنها شهری است که خود شیعیان کشتارگاه دارند و خودشان گاو و گوسفند می کشند و گوشت صددرصد حلال تولید می کنند، چیزی که در اروپا به ندرت یافت می شود و اکثر مارکهای حلال، دروغین هستند.
انتورپ شهر کوچک و شلوغی است که هسته مرکزی آن همیشه محل تجمع اعراب و خصوصا مهاجرهایی است که تازه خود را به اروپا رسانده اند و دارند از تجارب قدیمی ترها استفاده می کنند.
ما زمان بسیار کوتاهی را در انتورپ بودیم و بلافاصله عازم بروکسل شدیم.